نقد فیلم کوتاه صورتی چرک

ساخت وبلاگ

                                                          "به نام حق"

 نقد فیلم کوتاه "صورتی چرک" ساخته سعید وفادار

[چون پرده برافتد...]

در نقد فیلم کوتاه "صورتی چرک" با عنوان اولیه "مقصر"، مواجهه با فیلم‌نامه اثر، منتقد را یک سمت می‌برد و مواجهه با کارگردانی آن، همان منتقد را سمت دیگر! منتقدی که فیلم‌نامه سعید وفادار و شیلا پاک‌باز را خوانده باشد، وقتی فیلم ساخته‌شده بر مبنای آن فیلم‌نامه را به تماشا می‌نشیند، در نحوه دکوپاژ کارگردان اثر می‌ماند و افسوس می‌خورد که چطور این فیلم‌نامه پر جزئیات و پر شخصیت، در فرمتی متناسب به اجرا درنیامده است؟ این شکل تدوین که کارگردان خود بکار بسته است و از مشاوره فریبرز آهنین در استودیو رؤیای شیرین هم بهره می‌برد، نه‌تنها اجازه نمی‌دهد مخاطب از کارگردانی فیلم عبور کند بلکه همچنین باعث شده مفاهیم مطلوب فیلم‌نامه‌نویسان و شخصیت‌پردازی دقیق کاراکترهای غالباً زن فیلم‌نامه، بر روی پرده ابتر بماند. اما چرا کارگردانی "صورتی چرک" قابل دفاع نیست؟ فیلم "صورتی چرک" که در حرکت قشنگ فیلم‌ساز، به مرحوم زاون قوکاسیان تقدیم می‌شود، قرار است بر یک خانه دانشجویی سه‌نفره متمرکز شود و با تصمیم به برگزاری مختلط مراسم تولد مهسا_ کوچک‌ترین دختر جمع، به بحران ختم شود. اتفاقاً فارغ از مدت‌زمان 26 دقیقه‌ای فیلم، شاید نتوان این اثر سعید وفادار را در دسته‌بندی فیلم کوتاه قرار داد و به نظر می‌آید "صورتی چرک" با توجه به داستانی که تعریف می‌کند، پرده اول از یک فیلم‌نامه بلند کلاسیک باشد که بتوان آن را بسط داد ضمن آنکه فرایند تولید فیلم هم بیش از استانداردهای لازم برای تولید یک فیلم کوتاه به طول انجامیده است. مشخص است که جشن تولد قصه قرار نیست مهسا را موردتوجه قرار دهد بلکه دو هم‌اتاقی بزرگ‌سال‌تر از او، فرزانه و آنیتا، قصد دارند با دعوت از پسران و مردانی که در نظر دارند، به‌نوعی در آن شب مهمانی به کام برسند؛ مهمانی که با آمدن پدر و مادر مهسا و اقامت گزیدنشان در آن خانه، دچار چالش می‌شود. این موقعیت دراماتیک و تعلیق به هم خوردن جشن تولد، آن‌قدر جذاب است که با یک روایت جانانه می توانست مخاطب را با قصه این شخصیت‌ها همراه سازد و حتی او را به تأمل وادارد اما متأسفانه نحوه چینش قاب‌ها و تقطیع نماها این اجازه را از مخاطب سلب می‌نماید. حتی با چشم‌پوشی از شکستن وحشتناک و پی‌در‌پی خط فرضی کارگردانی در "صورتی چرک" ، از فقدان زاویه دید درست ناظر در تک‌تک صحنه‌های فیلم و باری به هر جهت بودن زوایای دوربین، نمی‌توان صرفنظر کرد. برای نمونه کافی است صحنه غذا خوردن چهارنفری روی اُپن آشپزخانه را به یاد آورید؛ تکلیف دوربین و میزانسن های صحنه در اینجا مشخص نیست. کارگردان به کمک فیلم‌بردار پرکارش ایمان صالحی مکرراً میز را دور میزند و در هر بار دورزدن، یک شخصیت را کاملاً دلخواه یا حتی هدفمند شکار می‌کند و بلافاصله با شکستن محرز خط فرضی، به شخصیت دیگر می‌رسد. به‌عبارتی‌دیگر فیلم‌ساز ترجیح داده بجای قرار دادن دوربین به شکل گریز از مرکز درصحنه، دوربین را مایل به مرکز قرار دهد و یادش رفته با این تمهید، زیبایی‌شناسی صحنه مخدوش گشته است. حتی اگر این شکل دکوپاژ، به‌راستی سلیقه بصری صاحب اثر باشد، نتوانسته بر جنبه‌های زیبایی‌شناسی فیلم و باورپذیری قصه‌اش کمکی نماید. به خاطر بیارید لحظه‌ای که مهسا قرار است پشت آیفون قرار بگیرد و با استرس بسیار، در را به روی پدر و مادرش باز کند. قبل از این نما، مهسا در آشپزخانه در حال صحبت تلفنی با مادرش است و این جامپ کات به زنگ آیفون، بدجوری توی ذوق میزند و اتفاقاً این جامپ‌کاتهای بی‌جهت و بی‌منطق در تقابل با منطق رئال فیلم، به همین‌جا ختم نمی‌شود و ناگهان پدر و مادر در راهروی خانه در حال سلام و احوالپرسی با سارا_ دختر از فرنگ برگشته ظاهر می‌شوند و در آن صحنه به‌سان صحنه‌های قبل و بعد، مشخص نیست راوی فیلم دقیقاً کیست! حتی اگر راوی، دانای کل باشد، نوع دکوپاژ فیلم عملاً بر حضور راویِ دانای کل هم صحه نمی‌گذارد و این آسیب در درجه اول، از کات زدن‌های ناهماهنگ از یک نما به نمای بعدی چه به لحاظ قطع دیالوگ یک کاراکتر و چه از منظر حرکت و میزانسن کاراکترها ناشی می‌شود. اگر قرار باشد فیلم‌ساز خط فرضی را بشکند و از این ساختارشکنی، به نفع فیلم‌نامه فیلم و نزدیک شدن مخاطب به جهان قصه استفاده نکند، دیگر چه اصراری به بکارگیری این تمهید است؟ اگر در حین حرکت کات می‌زند، چرا در نماهای بعدی، تداوم حرکت درصحنه را حفظ نمی‌کند؟ امکان ندارد فیلمی اصول زیبایی‌شناسی را در اجرا و فرم بصری خود رعایت نکند، انتظار داشته باشد مخاطب به لایه‌های فیلم‌نامه ورود پیدا کند. 

اینکه مراسم دختر شایسته جهان (میس ورد) در تلویزیون پخش شود یا اشاره آنیتا به رفتاری که با اعضای تیم فوتسال دختران ایران در ترمینال جنوب تهران می‌شود یا اظهارنظر سارا مبنی بر اینکه از این چیز میزا در ایران بیشتر است، اگرچه در جهت برقراری کنتراست روایی در پیرنگ و نمایش محدودیت‌ها بویژه محدودیت‌های جنسیت زن در جامعه ایران است، ولیکن همچنان که در این نوشتار ذکر شد به دلیل فقدان زاویه دید مناسب در روایت و مخدوش شدن فرم، اثربخش نیست و در سطح اثر، متوقف می‌ماند. مثالی دیگر از مخدوش شدن فرم روایت در "صورتی چرک" به صحنه‌ای بازمی‌گردد که پدر مهسا (با بازی روان بیژن گنجعلی) پس از بازگشت مجدد به خانه به دلیل خراب شدن ماشین و سیاه شدن دستاش، به دستشویی می‌رود و دوربین در یک نمای متحرک و با تکنیک روی دست، شروع به فالو کردن مهسا تا درب اتاقش می‌کند. در این لحظه حتی وقتی کاراکتر به داخل اتاق می‌رود و درب را می‌بندد، دوربین چند ثانیه بلاتکلیف منتظر می‌ماند تا از عمق صحنه و به‌فرمان درشت کارگردان، آنیتا بیرون بیاید و به سمت موبایل خود برود؛ همان موبایلی که برایشان دردسر درست می‌کند و پدر مهسا را در جریان مهمانی مختلطشان در آن شب قرار می‌دهد. جز این است که فیلم‌ساز در نحوه طراحی پیرنگ ماجراها و چینش جزئیات و درنهایت رسیدن به نقطه عطف قصه، از سبک سینمای اصغر فرهادی پیروی می‌کند؟ این درست و چه خوب که سعید وفادار 31 ساله از چنین الگوی قصه‌گویی بین‌المللی وام گرفته است اما نکته اینجاست که آن الگوی مشخص فیلم‌سازی به‌موازات روایت فیلم‌نامه، در چینش قاب‌ها و تقطیع سریع نماها از روایت دوربین هم غافل نمی‌شود. مثالش صحنه‌ای در "درباره الی..." است که در پی پیدا شدن گوشی موبایل الی در کیف سپیده (گلشیفته فراهانی) و دروغ گفتن او، امیر (مانی حقیقی) همسرش سپیده را زیر بار کتک می‌گیرد. در آنجا، همه المان‌های فرم فیلم فرهادی اعم از عناصر سبکی و روایی، در خدمت شکل‌گیری آن موقعیت تنش‌زا به هماهنگی رسیده‌اند و به همین دلیل، صحنه باورپذیری شکل می‌گیرد و زیر متن رابطه قدیمی سپیده و احمد (شهاب حسینی) هم در همان صحنه هویدا می‌گردد. این باورپذیری و چندلایه شدن قصه، منهای فیلم‌نامه از تسلط کارگردان اثر بر جاگیری دقیق دوربین و هدایت اکت طبیعی بازیگران نشات می‌گیرد. این در حالی است که در "صورتی چرک"، نه جای دوربین صحیح است و نه مجموع اکت‌‌های زنانه، خالی از تصنع؛ درنهایت تنش حاصل می‌شود اما این تنش و بحران به دلیل باورناپذیری، عمق لازم و مطلوب فیلم را پیدا نمی‌کند. حال‌آنکه در سینما در هر ژانری، مهم باوراندن است و این باوراندن، درگرو مقوله فرم است. بی‌جهت نیست که می‌گویند فیلم درنهایت درک هنری کارگردان است. اگر سارا (با بازی درون‌گرایانه الناز غیابی) در ابتدای روایت، از پشت پرده صورتی نصب‌شده اتاق آنیتا و مهسا ، نظاره‌گر پسران رکابی پوش خانه روبرویی است و فیلم‌ساز به‌درستی آن نما را تبدیل به نمای پی او وی می‌کند، قرار است در پایان روایت فیلم و نه فیلم‌نامه (صحنه پایانی فیلم‌نامه جایی است که پس از افتادن پرده و چمدان بستن مهسا، مادر وارد اتاق می‌شود و چمدان را از او می‌گیرد و می‌گوید: چرا این‌قدر چیز آوردی... فقط یه امشبو میای)، با از کوره در رفتن مهسا و فشارهای پدر که همچون تصویر آن مرد سبیل‌کلفت روی حوله سر مهسای کم‌سن‌وسال، بر او سنگینی می‌کند، آن پرده صورتی فروبریزد. مضمون دریده شدن پرده در کارگردانی "صورتی چرک"، به دلیل فقدان فرم و زاویه روایت، تشخص نمی‌یابد و در ذهن و چشم مخاطب، مانایی خویش را از دست می‌دهد. شاید اگر سعید وفادار که به تازگی از فیلمش در سی و پنجمین پاتوق فیلم کوتاه اصفهان به سرپرستی بهنام تاجمیر رونمایی شد، همچنان که ناظر بودن سارا به‌عنوان مهمان و متمایز بودنش از ساکنان خانه را در نظر داشته است، در اجرا و روایت هم بر این ناظر بودن و به دنبالش راوی شدن سارا پایبند می‌بود، به اعتقاد نگارنده، فرم روایی اثرش منسجم جلوه می‌کرد و از "صورتی چرک" به‌عنوان یک فیلم قصه گوی خوش‌ساخت یاد می‌شد.

منتقد : ایمان آیینه دار

30 آذر 1396

نقد فیلم کوتاه تصویری در گذشته......
ما را در سایت نقد فیلم کوتاه تصویری در گذشته... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cloobcom بازدید : 288 تاريخ : يکشنبه 10 دی 1396 ساعت: 4:28