"به نام او"
" تصویری در گذشته..." ساخته حسام سامانی
[کیف سیاه کوچولو]
فیلم کوتاه "ت ص و ی ر ی در گ ذ ش ت ه" که با همین فرمت نگارشی در تیتراژ ابتدایی فیلم حک میشود، ششمین فیلم کوتاه حسام سامانی 26 ساله محسوب میشود و البته این فیلمساز جوان بعدازاین فیلم، فیلم کوتاه "زنگزده" را هم ساخته است که هنوز مجال نمایش عمومی و خصوصی پیدا نکرده است هرچند اکران "تصویری درگذشته" در سی و یکمین پاتوق فیلم کوتاه اصفهان در نگارستان میدان فیض بهخودیخود غنیمت است.
این فیلم کوتاه بیستدقیقهای از آن دسته فیلمهایی است که وقتی به تیتراژ پایانی میرسند، مخاطب باید از ابتدا دوباره به تماشای آن بنشیند و شروع به موشکافی دقیق فیلم نماید چراکه "تصویری درگذشته" فرم روایی پیچیدهای را انتخاب کرده است و این پیچیدگی بههیچوجه ادا محسوب نمیشود و با درونمایه قصه هماهنگی دارد؛ از این منظر که فیلمساز روی رابطه زن و مردی متمرکزشده است که گویی علیرغم علاقهای که به یکدیگر داشتند و به قول مرد، تمام حواس او به چشمان زن بهعنوان چیزی مهمتر بوده، اینک حتی نمیتوانند باهم گفتگو کنند و بهنوعی این گفتگو نکردن یا به تعبیری به گفتگو با خود پناه بردن (#مونولوگ)، تم اصلی "تصویری درگذشته" را شکل میدهد.
فرم روایی پیچیده فیلم به دو نکته برمیگردد:
یکی اینکه سیر رواییِ آغاز، میانه و پایان را ندارد و روایت فیلم مشمول این جمله مشهور ژان لوک گدار است :
"هر داستانی شروع، میانه و پایان دارد گرچه لزوماً نه به همین ترتیب..."
دوم اینکه الگوی ساختار بصری فیلم نامتعارف و به تعبیری ساختارشکن است؛
بدین معنا که غالب نماهای فیلم، فلو و تار شده است و شاید تنها در برخی صحنههای فیلم به فراخور روایت، تصاویر واضح میگردند بعلاوه اینکه زحمت بسیار فیلمبردارِ کار_ علی حسین زاده در پایین آوردن سرعت شاتر دوربین و اسلو کردن تصاویر، خوانش فیلم در اولین رویارویی مخاطب با اثر را دشوار نموده است.
این پیچیدگی و به دنبالش درک فیلمساز از شکل روایت، باعث شده "تصویری درگذشته" بهزعم نگارنده این سطور، در دسته فیلمهای تجربی قرار بگیرد و در تحلیل سینمای تجربی، بتوان به این اثر کوتاه حسام سامانی اشاره نمود. البته در تحلیل "تصویری درگذشته"، بررسی مؤلفههای غیردایجسیس همچون فید تصاویر به قرمزی و افکت صوتی جیغ که در پیرنگ روایت، بر قصه سوار میشوند، نقش کلیدی دارد.
درست درجایی که زن صحبت از دیوانه شدن میکند و ابراز میدارد که از کجا میتوان فهمید که یک آدم دیوانه شده یا خودش را به دیوانگی میزند و یا درصحنهای که قرار است کاراکتر بازی کامپیوتری طی یک ضربه گیج شود، آن مؤلفههای غیرداستانی خودنمایی میکنند و به دنبال قرمز شدن تصویر، مقطع زمانی روایت هم عوض میشود و تعامل کارگردان و تدوینگرش- که اتفاقاً ایفاگر نقش مرد قصه است- هویدا میگردد.
فیدشدن به قرمزی اول، مخاطب را به صحنهای اروتیک پرتاب میکند که زن و مرد خوابیدهاند و در نماهای اکستریم کلوزآپ از لب و دهان و چشمان آنها، ضمن گفتگوی عاشقانه، در حال بازی کامپیوتری () هستند و گویا تیرماه مرد باید خانه اجارهای خود را تحویل دهد. در پایان همین صحنه برای بار دوم، تصویر به قرمزی فید میشود و مخاطب در ادامه با صحنه آشپزخانه مواجه میشود که مرد در حال آشپزی کردن است و به لحاظ مقطع زمانی داستان، واضح است که پیش از صحنه قبلی و عشقبازی زن و مرد نیست، بلکه بسیار بعدتر از آن است؛
در همین صحنه است که دوربین از حالت فلو خارج میشود و نماها به لحاظ فرم بصری برخلاف نیمه ابتدایی روایت، ایستا میگردد و فیلمساز حتیالامکان از کات پرهیز مینماید چون قرار است مخاطب در این پلان یا حتی پلان-سکانس، با کیف جامانده زن بهعنوان عنصر محوری داستانی فیلم روبرو گردد. حتی زمانی که نمای اینسرت از کیف سیاه کوچولو ثبت میگردد، فیلمساز بجای کات زدن به چهره مغموم مرد، از تکنیک تیلت آپ و تیلت دان استفاده میکند تا بتواند ارتباطی ولو بنبست شده، بین مرد و صاحب غایب کیف برقرار نماید و این همان فرم است که در "تصویری درگذشته" بهدرستی شکلگرفته است و بههیچوجه نمیتوان آن را از محتوای فیلم تفکیک نمود. بعلاوه اینکه وقتی مرد تصمیم میگیرد از عطر و رُژلب زن استفاده کند و خودش را آرایش نماید، این مکث دوربین و کات نزدن و به دنبالش کات به قاب کاملاً بسته از صورت مرد که به نظر میآید به لنز دوربین چسبیده است، بر همین پیوند تماتیک صحه میگذارد کما اینکه وقتی با میزانسن و ترکیببندی مشابه و البته بافت رنگی متفاوت و سیاهوسفید، زن جلوی آینه و درواقع جلوی دوربین بهعنوان چشم فیلمساز میایستد و قبل از رفتن، خودش را آرایش میکند، این قرینهسازی نهتنها به استحکام فرم فیلم کمک بسزایی میکند بلکه همچنین درک مخاطب را از ماجراهایی که بین این دو آدم اتفاق افتاده است بالا میبرد.
این درهمتنیده بودن فرم و محتوا، حتی در طراحی پوستر فیلم هم به چشم میخورد؛ جایی که در پسزمینهای خاکستری از انگشتی لاکزده که گویا مثل تصاویر ابتدایی و پرتنش فیلم با لرزش و کشیدگی تصویر همراه است، همان قرمزی ذکرشده، در قالب یک حلقه چشم مانند در پیشزمینه پوستر جلبتوجه میکند و مخاطب را به دیدن چندباره فیلم ترغیب مینماید.
درمجموع "تصویری درگذشته" اگرچه مبهم جلوه میکند، اما در عرصه سینمای تجربی ایران نمونه خوبی است و میتوان به آن استناد کرد؛ شاید اگر دیالوگهایی که مرد حین باز کردن کیف، در ذهن خود مرور میکند بعلاوه دیالوگهایی که لابهلای قطعات موسیقی #دی_بارتون (آهنگساز پرکار آمریکایی و ترومبون نواز سبک جاز) روی تیتراژ پایانی فیلم شنیده میشود، اندکی واضحتر بود، ورود به جهان قصه از سوی مخاطب هموارتر میشد وگرنه فیلمساز وقتی دست به تجربه زدن میزند، نگران ریزش مخاطب خود نخواهد بود و این جسارت را دارد که حتی برچسب "ضد مخاطب بودن" را بپذیرد و به شیوه فیلمسازی نامتعارف خویش ادامه دهد.
منتقد : ایمان آیینه دار
25 آبان 1396
نقد فیلم کوتاه تصویری در گذشته......برچسب : نویسنده : cloobcom بازدید : 284